وجود گرایی و روان درمانی اگزیستانسیال

روان درمانی اگزیستانسیال

در واژگان زبان انگلیسی ممکن است  به کلمه ی (existence  ) برخورده باشید که به معنای وجود یا هستی است. اگزیستانسیالیسم مکتبی  فلسفی است که ریشه در این واژه دارد و معنای آن  هستی گرایی و یا باوربه اصالت وجود است.  برای بیشتر آشکار شدن معنای هستی ،میتوانیم بگوییم که کلمه ی هستی در کنار کلمه ی چیستی بیشتر آشکار میشود. هستی یعنی بودن چیز ها و چیستی یعنی چگونگی بودن چیزها.در این نوشته سعی میکنیم معنای وجود گرایی و ارتباط آن با درمان وجودی را آشکار کنیم.

فیلسوفان مکتب وجود گرایی از ابتدا می کوشند تا نشان بدهند که چه تفاوتی میان وجود یا بودن انسان در این دنیا با سایر شکل‌های هستی وجود دارد . «هر ماهیت تازه به خودی خود ارزشمند است». این گزاره‌ای است که مکتب اصالت وجود دربارهٔ تعریف مفهوم ارزش ارائه می‌دهد.یعنی که تنها هستی به خودی خود ارزش مند است و چگونگی هستی در درجه ی بعدی اهمیت می یابد. ژان پل سارتر می‌نویسد «تمامی یک انسان از تمامی انسان‌ها ساخته شده و برابر همهٔ آن‌ها ارزش دارد و ارزش هر یک از آن همه با او برابر است.»و اکنون باید پاسخ این پرسش هم داده شود که یک گربه هم وقتی به دنیا می‌آید منحصربه‌فرد است پس چرا اصالت وجود گربه را مورد اهمیت قرار نمی‌دهیم؟

دکارت بر این باور بود که توانایی انسان در  انتخاب کردن و گزینش  به معنای آفرینندگی انسان است. این آفرینش یعنی پدیدآوردن یا پی بردن به چیزی تازه که دارای ارزش والایی است.از سوی دیگر برنتانو  به این نتیجه می‌رسد که آگاهی گربه همیشه از موضوعات بیرونی است ولی آگاهی انسان علاوه بر بیرون ،بر خود  نیز هست.(آگاهی درونی). این آگاهی باعث تمایز آن از سایر موجودات می‌شود.

حالا که تا حدی معنای لغوی و مفهوم این مکتب بیان شد میخواهیم به ارتباط آن با رواندرمانی بپردازیم که به آن درمان وجودی و یا رواندرمانی اگزیستانسیال گفته میشود.این نوع روان درمانی بر تعارضاتی تاکید دارد که حاصل روبرو شدن انسان بامسلمات هستی است،منظور از مسلمات ویژگی های قطعی ومسلمی است که بخش گریز ناپذیری از هستی انسان در جهان آفرینش اند.

اما این سوال بوجود می آید که این مسلمات چیست؟                                                                                          کافی است به تفکر عمیق فردی بنشینیم،شروط ساده ای دارد ،تنهایی،سکوت،زمان و رهایی از پرت اندیشی های روزانه ای که هر یک از ما دنیای تجربی مان را از آنها آکنده ایم.اگر دنیایمان را بروبیم و روزمرگی هایمان را به کناری بگذاریم،و اگر عمیقا به (موقعیت)مان،مرزهایمان و امکاناتمان در جهان بیاندیشیم،اگر به خاکی قدم بگذاریم که همه چیز بر پایه ی آن بنا شده است.قطعا با مسلمات هستی رویاروی میشویم،همان چیزی که در روان درمانی اگزیستانسیال به آن دلواپسی غایی گفته میشود.

این دلواپسی های غایی، همان‌گونه که توسط اروین یالوم اشاره شده، عبارت‌اند از: غیرقابل اجتناب بودن مرگ، آزادی و مسئولیت همراه با آن، انزوای وجودی یا تنهایی و در نهایت بی‌معنایی  یا پوچی(در مفهوم اگزیستانسیالیسمی). این چهار مفروض بدنهٔ «درمان وجودی» را تشکیل داده و چارچوبی را در فهم مشکل مراجع برای درمانگر و در راستای بسط یک رویه درمانی ایجاد می‌کنند.

در ادامه به صورت کوتاه به مفهوم هریک ازین دلواپسی ها به صورت مختصر می پردازیم.

1.مرگ

مرگ واضح ترین و قابل درک ترین دلواپسی غایی است.اکنون وجود داریم ولی روزی میرسد که دیگر نیستیم.مرگ خوهد آمد و گریزی از آن نیست.حقیقت هولناکی است و ما با وحشت مرگ به آن پاسخ می دهیم. همه چیز در تقلای بقا و زنده ماندن است و تعارض وجودی اصلی تنشی است که میان آگاهی از اجتناب ناپذیری مرگ و آرزوی ادامه ی زندگی وجود دارد.

2.آزادی

آزادی دلواپسی غایی دیگریست که کمتر قابل درک است. ما معمولا آزادی را مفهومی کاملا مثبت و خالی از ابهام تصور میکنیم.آیا انسان در سراسر تاریخ ثبت شده اش در حسرت آزادی و ستیز برای آن نبوده است؟

با وجود این وقتی آزادی را از منظر انگیزه غایی مینگریم چشم ها با هراس خیره می ماند.آزادی در مفهوم وجودی اش فقدان ساختار خارجی است..به این ترتیب فرد برخلاف تجربیات روزمره، دیگر به جهانی موزون و ساختار یافته که پردازشی سرشتی دارد وارد نمی شود و حتی آن را ترک می کند.در عوض فرد به طور کامل مسئول و یا به عبارتی مولف دنیا،الگوی زندگی،انتخاب ها و اعمال خویش است.آزادی از این دید مفهومی مرعوب کننده دارد،به این معناست که زیرِ پایمان زمینی نیست.هیچ چیز جز حفره ای تهی و گودالی ژرف.پس پویاییِ کلیدی وجودی،همان برخورد میان رویارویی مان با بی پایگی همه چیز و آرزویمان برای ساختن ساختاری محکم است.

3.تنهایی

سومین دلواپسی غایی تنهایی است ،نه انزوا و تنهایی بین فردی و نه انزوای درون فردی (جدایی از بخشی از وجود خویش)،بلکه با انزوایی بنیادین -جدا افتادن هم از مخلوقات و هم از دنیا- مواجهیم ورای سایر انواع تنهایی.هرچقدر به یکدیگر نزدیک شویم،همیشه فاصله ای هست،شکافی قطعی و غیرقابل عبور.هریک از ما تنها به هستی پا میگذاریم و باید به تنهایی ترکش کنیم.پس تعارض وجودی تنشی است میان آگاهی از تنهایی مطلق و آرزویمان برای برقراری ارتباط، محافظت شدن و بخشی از یک کل بودن.

4.پوچی

چهارمین امر مسلم پوچی و بی معنایی است.اگر باید بمیریم، اگر خودمان باید دنیایمان را بنا کنیم.اگرهریک درجهانی بی تفاوت به ما مطلقاً تنهاییم،پس زندگی چه معنایی دارد؟چرا زندگی میکنیم؟اگرهدفی مقدر واز پیش تعیین شده وجود ندارد ،پس هریک از ما باید معنای خویش را در زندگی بسازیم.ولی آیا معنایی که خود برای خویشتن می آفرینیم،بنیه ی لازم برای تاب آوردن این زندگی را دارد؟ این تعارض پویای وجودی یا اگزیستانسیال ،ریشه در معمای مخلوقی در جست و جوی معنا دارد که به درون جهانی خالی از معنا افکنده شده است.

به این ترتیب روان پویه شناسی اگزیستانسیال به چهار امر مسلم و چهار دلواپسی غایی می پردازد و نیز به ترس ها و انگیزه های آگاهانه و ناآگاهانه ای که از هریک ناشی می شود.

 

مقالات

اگزیستانسیالیسمدرمان وجودیروان درمانی اگزیستانسیالوجود گرایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *