جبر گرایی و آزادی روانشناختی


جبر گرایی و آزادی روانشناختی

اساس آزادی روانی در وجود ما به  عنوان یک انسان، قدرت تنظیم کردن آگاهیِ خویشتن است. به عبارت دیگر انتخاب رسیدن به آگاهی و یا اجتناب از آگاهی مطرح است.می توانیم به انتخاب خود به دنبال آگاهی برویم و یا انفعالی بودن در زندگی را انتخاب کنیم. حتی می توانیم از آگاهی متوسط و معتدل فرار کنیم.

در هر موقعیتی ما امکان این انتخاب را داریم که میزان آگاهی ای که فعال می کنیم را انتخاب نماییم.می توانیم به آن توجه کامل ، توجه نیمه کاره یا بی توجهی کامل داشته باشیم.ما هر انتخابی که بکنیم علتش، خودمان هستیم و این همه آزادی است.

به این مثال ها توجه کنیم:

مثلا کسی را که به او علاقه ی عاشقانه دارم ملاقات میکنم. احساس میکنم میتوانیم با هم ازدواج کنیم.در همین حال که ملاقات هایم با آن فرد ادامه پیدا میکند، به رفتار هایی بر میخورم که با برداشت های قبلی من از او منافات دارد.آیا در آن زمان به آگاهی خود می افزایم یا از آن می کاهم؟

آیا ترجیح می دهم تصور کنم کسی که به او علاقه دارم آن رفتار هایی را میکند که من آنها را درست میدانم؟ و یا آگاهی ام را افزایش دهم و رفتار های او را در موقعیت های مختلف مشاهده و تحلیل کنم؟

یا مثلا همسر یا یکی از اعضای خانواده ام با من حرف میزند. میخواهد رنجش یا اندوهی را با من در میان بگذارد.آیا من با تمام وجود به او گوش می دهم تا موضوع را درک کنم؟آیا نیمی از ذهنم به کار و شغلم مشغول است؟آیا به جای درک مطلبی که بیان میشود به دنبال یافتن جواب و یا رفتار تدافعی هستم؟ ترجیح می دهم با رفتار های تکراری و قالبی از خودم دفاع کنم و پاسخ بدهم یا سعی میکنم بر آن موقعیت آگاه شوم و در اصلاحش بکوشم؟

در این مثال ها پیداست که میتوانیم درباره ی کارکرد هشیار خود دست به انتخاب بزنیم.((من مسئول آگاهی و هشیاری ای هستم که آن را به کار،به روابطم با دیگران و به فعالیتم می آورم)).نکته مهمی که در این باره باید درک کنیم این است که درحالی که ذهن ابزار اولیه و اصلی بقاست، استفاده از آن حالت خود به خود و خودکار ندارد.به جای آن به انتخاب ما نیاز دارد.میتوانیم بخواهیم که از آن اجتناب نماییم.می توانیم به واقعیت ها احترام بگذاریم، میتوانیم بگوییم واقعیتی وجود ندارد.می توانیم منطقی یا غیر منطقی رفتار کنیم.می توانیم حضور ذهن داشته یا نداشته باشیم.

در عین حال ما تنها موجوداتی هستیم که می توانیم پنداره ای داشته باشیم و مشخص کنیم کدام ارزش ، ارزشمند است و با این حال ضد آن را دنبال کنیم.میتوانیم به خود بگوییم”باید در این باره فکر کنم” و یا “فردا به این موضوع فکر میکنم”  و هرگز این کار را نکنیم.میتوانیم ذهن خود را متوجه یا متمرکز بکنیم یا نکنیم.

جبر گرایی

فروید در اواخر زندگی خود گفت:وظیفه روان درمانگر اینست که به نفس بیمار این آزادی را بدهد که در زندگی دست به انتخاب بزند.

با این حال افرادی ،نظریات فروید را جبر گرایانه میدانند. بعضی افراد اندیشه های فروید را اینگونه تفسیر میکنند که ما زندانیان روانی ارثیه های غریزی خویش هستیم.ما تحت تاثیر نیرو های ناخودآگاه ، اندیشه و رفتار میکنیم. بسیاری گمان می کنند این اندیشه لزوما گویای این است که  بشر یا افراد هیچ تاثیری بر آینده و رویداد های آن ندارند درحالی که به این دیدگاه سرنوشت گرایی یا تقدیر گرایی گفته می شود. آدمی با وجود محدودیت های روانی و اجتماعی، بر آینده و رویدادهای آینده تأثیر دارد، اما میزانِ تأثیر فرد، خود به رویدادهای گذشته و آینده بستگی دارد.

مقالات

آزادی روانیآگاهیجبر گراییفروید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *