رشد فکری و اتکا به خویشتن

رشد فکری و استقلال عقلی

رشد فکری و اتکا به خویشتن به یاری استقلال عقلی

در مسیر رشد فکری هر یک از ما به عنوان یک انسان، پرسش هایی وجود دارد که همواره برای پاسخ دادن به آنها باید به خودمان اتکا داشته باشیم:

برای چه هدف و منظوری باید زندگی کنم؟

با دیگران چگونه باید کنار بیایم؟

چه چیزی را باید تحسین و تمجید بکنم؟

بر اساس کدام اصول و معیارها باید اقدام کنم؟

باید بدانیم متخصصی وجود ندارد تا به جای ما به این سوالات در زندگیمان پاسخ دهد.برای هریک از ما پاسخ این سوالات در یک مسیر درونی کشف و روشن میشود.انتخاب فکرکردن اولین اقدام برای قبول مسئولیت در قبال خویشتن است.وقتی به مسئولیت در قبال خود می اندیشیم،اغلب فکر می کنیم که مسئولیت زندگی خود و حال خوب خود را برعهده داریم.اما جنبه ی عمیق تری وجود دارد.به حساب دیگر، رابطه ی ذهن ما با حقیقت مطرح می شود.این یعنی:تنها درک و فهم ما می تواند ما را  به درستی راهنمایی کند.اتکای به خود در نهایت، اتکا به قدرت خودمان برای فکر کردن است.

 

استقلال عقلی

تا حدودی به این معناست که آیا ما برای خودمان فکر میکنیم؟آیا تلاش های ذهنی خود را قدر می نهیم و به آنها عمل میکنیم؟ یا نه مطابق ذهن دیگران رفتار میکنیم و از کنار درک خود بی تفاوت عبور میکنیم؟

مسئولیت در قبال زندگی فکری، مستقیما به مسئولیت ما در قبال زندگی و حال خوب ما متصل است.

خود مختاری و استقلال عقلی 

در میان کودکان میل به خودمختاری کاملا مشاهده میشود.کودکان با ذهن طبیعی خود، به دنبال کشف چیز های جدید و چالش دار هستند.زیاد پرسش میکنند و سعی در شناخت دارند.آنها مشتاقند تا در موقعیت های مختلف از قدرت شخصی خود استفاده کنند.  جنبه های دیگر این ذهنیت در طی سالهای رشد نمایان میشوند.هدف های شخصی خود نمایی میکنند، همه ی ذهنیت ها و نظرات بررسی میشوند، سعی در یافتن ایده ها و ذهنیت های شخصی و مفید و مضر بودن هر انتخابی وجود دارد.اگر اینگونه هوشیاری در طی زمان رشد استفاده شود،به احساس هویت مثبت و عزت نفس منجر می گردد.

البته که تا زمانی که به بلوغ و شکوفایی میرسیم،تحت تاثیر انواع و اقسام داوری های ارزشی از سوی پدر مادر،دوستان، فرهنگ و غیره هستیم.چالش های زیادی هست که در اولین برخورد بقیه نظرشان را به ما دیکته میکند. برخورد با مسائل جنسی، برخورد با بدنمان، برخورد با عشق، با ازدواج، با مذهب و ایده های فلسفی،برخورد با سیاست و به طور کلی جهان.

به علاوه ما به عنوان انسان،در زمینه تاریخی و فرهنگی خاصی به دنیا می آییم و نمیتوانیم آن را انکار کنیم،تفاوت بزرگی است میان کسانی که بر طبق باور های خود تصمیم می گیرند و کسانی که مطابق نظرات دیگران زندگی میکنند.اگر ما به صورت مستقل به این نتیجه برسیم که برخی از اصول سنتی با حقایق و استدلال های ما هم خوانی دارند،یک نکته است. اما اطاعت کورکورانه از آنها به دلیل اینکه اجداد آنها همین گونه بودند، نکته ای کاملا متفاوت است.

 

خود مختاری شعورمند،اتکا به خود و قبول مسئولیت خویشتن نیازمند توجه به واقعیت های معقولانه است.باید برای واقعیت احترام قائل شویم.آنچه هست، هست. اینکه ما نخواهیم واقعیت را ببینیم، آن را ناپدید و بی تاثیر نمی کند.

استقلال عقلی برای اینکه بکر و اصیل باشد، باید با واقعیت هم خوانی داشته باشد.واقع گرایی، برای داشتن مسئولیت در قبال خود، نقشی اساسی ایفا می کند.برای رسیدن به صلاحیت کامل برای برخورد موثر با چالش های زندگی و بعد رسیدن به استقلال و خود مختاری، باید بتوانیم میان آنچه حقیقی هست یا نیست، میان واقعیت ها از یک سمت و آرزوها و خیالات و هراس ها از سمت دیگر، تمییز قائل شویم.آنچه در تصور خودمان یا دیگران، درباره ی خودمان می گذرد با آنچه حقیقت دارد ممکن است فرق داشته باشد.توهم در آگاهی یک شخص دیگر،چیزی بهتر از توهم در آگاهی ما نیست.

موانع بر سرراه خودمختاری

1: اینکه ممکن است کودک تحت تاثیر رفتار اشتباه پدر و مادر،عزت نفس خود را از دست بدهد.ممکن است مراحل آغازین اعتماد به خود عاقلانه و اطمینان به خویشتن هرگز حاصل نشود. اگر به اثر بخشی ذهن خود اطمینان نداریم،چه لزوم که برای فکر کردن تلاش کنیم؟

بعضی والدین سلطه جو نیزمشتاق آنند که اندیشه  و احساس فرزندشان را در کنترل خود در بیاورند. از همان سنین کودکی نظرات خود را به کودکشان تحمیل می کنند و اینگونه ساکن روان فرزندان خود می شوند. گاهی این مسئله آنقدر شدت می یابد که کودک هیچ برداشت مستقلی از واقعیت پیدا نمی کند و در چشم انداز پدر و مادر خود گم میشود.

بعضی والدین این باور را به فرزندان می قبولانند که آنچه تو احساس میکنی و می اندیشی مهم نیست،آنچه دیگران احساس می کنند و می اندیشند مهم است.بسیاری کودکان این را می پذیرند و تسلیم می شوند. حتی کودکان باهوش هم میتوانند در زندان این والدین قرار بگیرند.

2:جدا از تجربه کودکی، فکر کردن یک اقدام ذهنی و نیازمند تلاش است، نیاز به ایجاد و مصرف انرژی دارد، ایجاد لزوم و انتخاب آن بسیار مهم است. باید علیه سستی و بی حالی  اقدام کنیم.تنبلی و پرهیز از اقدام و عمل کردن چیزی نیست که از جنبه های رفتاری انسان امروز جدا باشد. گذشته از این به یک تفکر نیاز داریم تا در برابر امیال و عواطفی که با درک ما مغایرت دارند بایستیم.

همچنین ذهن انسان ممکن است در هر مرحله از تفکر مرتکب اشتباه بشود و عمل به اشتباه به ما رنج وارد میکند و مارا شکست میدهد.و این  تقصیر خود ماست، اگر بر اساس داوری خود رفتار کنیم و بعد بفهمیم که اشتباه کرده ایم،دیگر نمیتوانیم آن را به گردن دیگری بیاندازیم و این،خود دردناک است .

 

3:سیاست اندیشیدن به گونه ی مستقلانه ممکن است مارا با نقطه نظرها و داوری های دیگران رو در رو قرار دهد.به خصوص که مورد تایید و تحسین بودن ما به خطر می افتد.اغلب به دختران جوان گفته می شود”هرگز کاری نکنید که کسی ناراحت شود”. این یعنی مستقل فکر نکردن. بسیاری از افراد هم ترجیح میدهند به جای عمل کردن به داوری خود با دیگران هماهنگ شوند.برای این اشخاص تعلق خاطر داشتن مهم تر از عزت نفس است.

هر اندازه که ما تسلیم ترس از مورد تایید واقع نشدن بشویم، خودمان را کم ارزش تر برآورد میکنیم و میخواهیم که مورد تایید و تصدیق کسی واقع بشویم.این فضای خالی نیاز به پر شدن با عزت نفس دارد و تایید و تحسین دیگران فقط به این فضای خالی عمق می دهد.

 

مقالات

اتکا به خویشتناستقلال عقلیخود مختاریرشد فکری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *